کد مطلب:153816 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

مسلم به خانه هانی بن عروة می رود
مسلم بن عقیل وقتی از سخنان ابن زیاد و تهدیدات او مطلع شد با شناختی كه از او داشت و او را جنایتكاری می شناخت كه پای بند به حقوق حقه كسی نیست، از خدا نمی ترسد و از ارتكاب هیچ جنایتی برای رسیدن به هدفش اباء و امتناعی ندارد و از طرفی محل سكونت مسلم را همگان می دانند، احساس خطر كرد و تصمیم گرفت خانه مختار را ترك كند و به جائی برود كه معلوم نباشد و قدرت حمایت از او را هم داشته باشد لذا شبانه از خانه مختار به خانه هانی بن عروة [1] آمد و هانی را جلو در احضار كرد، هانی وقتی مسلم را دید ناراحت شد، مسلم اظهار داشت: آمدم تا مرا پناه دهی و میهمان شما باشم، هانی گفت: مرا در مخطوری سنگین قرار دادی كه اگر وارد خانه ام نشده بودی دوست داشتم كه برگردی لیكن این عمل برای من عار و ننگ است وارد شو اما نحوه رفتار هانی با مسلم و احتراماتی كه نسبت به او مبذول داشت كه همه هم پیمانان خود را به بیعت با مسلم دعوت كرد كه بر حسب تاریخ تعداد بیعت كنندگان در خانه هانی به هیجده هزار نفر رسید نشانگر آن است كه هانی از آمدن مسلم به خانه اش استقبال كرده است خلاصه آن كه مسلم در خانه هانی منزل كرد و شیعیان پنهانی به نزد او می آمدند و با او بیعت می كردند و ابن زیاد هم در


مقام دستیابی وی بود اما از مكانش آگاهی نداشت [2] .


[1] هاني بن عروة و پدرش از صحابه رسول خدا و از بزرگان شيعه بودند و در جنگ هاي سه گانه اميرمومنان شركت داشت و مردي معمر بود كه سن او را 83 تا 97 سال گفته اند. الحسين في طريقه ص 71.

[2] مقاتل الطالبين ص 97 كامل ج 4/ص 24 - بحار ج 44/ ص 341 - اعيان الشيعه ج 1/ص 591 - طبري ج 7/ص 242 - ارشاد مفيد ص 206 - حياة الحسين ج 2/ ص 359.